ضرب المثل های گنابادی :: گنابادگردی

گنابادگردی

وبسایتی جهت معرفی تاریخ، فرهنگ، مشاهیر، جاذبه های گردشگری،صنایع دستی و اخبار گردشگری شهرستان گناباد.

محل تبلیغات شما

ضرب المثل های گنابادی

قسمتی از فرهنگ هر سرزمینی مثل ها و گفته های آموزنده باقی مانده از نسل های گذشته آن سرزمین است.به عبارتی می توان گفت مثل ها عصاره تجربیات گذشتگان می باشد. همانطور که می دانیم پس هر ضرب المثل داستانی آموزنده نهفته است که به مرور زمان ممکن است آن داستان به فرامشی سپرده شود ولی مفهوم و مقصود مثل باقی می ماند. در زیر ضرب المثل هایی ذکر شده و سعی بر آن بوده است مواردی انتخاب شود که در بین مردم شهرستان بیشتر استفاده شود.

او که از سَر گذشت چه یَک وُجب چه صد وُجب

آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب: کنایه از افرادی که مشکل یسیار بزرگی دارند و کاهش یا افزایش مشکل پیش آمده برای آنها تفاوتی نمی کند.

او نِخواستَه مُرادی

آب نخاسته مراد است: زمانی به کار می رود که بدون اینکه فرد آب بخواهد برایش بیاورند. این اتفاق برای فرد بسیار خوش یمن شمرده می شود.

آشپَز که دوتِ شو آش یا شور مِشَ یا بی نِمَک

آشپز دوتا شد آش یا شور می شود یا بی نمک: کنایه از انجام کاری توسط دو نفر که از آن نتیجه مطلوبی نگیرند.

از ای سِتو تا او سِتو فِرَجِس

 از این ستون تا آن ستون فرج است: کنایه از افرادی که با مشکل مواجه شده و آنها امیدوار به گشایش راه حل برای مشکل خود بر اثر گذشت زمان می شوند.

دل به دل راه دِرَه

 دل به دل راه دارد: کنایه از افرادی که بدون هماهنگی قبلی نیت و رفتار یکسانی بر دوستی و محبت دو طرفه داشته باشند.

از چالَه دِ چاه اِفتیدِش

از چاله درآمد و به چاه افتاد: کنایه از فردی که برای رهایی از مشکل کوچک سعی کند اما اسیر مشکل بزرگتری شود.

 با خدا باش پادشاهی کُ

با خدا باش پادشاهی کن: کنایه از افراد کم ایمان و سست اراده ای  که همواره قادر به برقراری تعادل در امور زندگی و روزمره خود نیستند.

باد آوردَر باد مُبُرَ

باد آورده را باد می برد: کنایه از فردی که بدون تلاش چیزی را به دست می آورد و قدر واقعی آن را نداند.

رِسمو یک لا بِنَمِرِسَ دُ لا مُکُنِد

رسیمان یک لا نمی رسد آن را دولا می کند: کنایه از فردی که در انجام کار ناتوان است و می خواهد کار بیشتری انجام دهد.

او دِ هَوو کُفتَه

آب در هاون کوبیدن : کنایه از کار بیهوده انجام دادن.

از نِفرین سگ گربه دِ مومو نَمی یَه

از نفرین سگ گربه آه و ناله نمی کند: کنایه از اینکه نفرین کردن فرد بدکار تاثیری در درست شدن وی نمی کند.

اگر دیر شَه زیر نَمِشَ

اگر دیر شود زیر نمی شود: کنایه از اینکه هر جند دیر شد و طول کشید ولی سرانجام تمام می شود.

اَدم یکدو انگوش دِ قالِ دیوال مُکُنَه

آدم یک بار انگشت در سوراخ دیوار می کند: کنایه از اینکه آدم وقتی یک بار کاری را انجام می دهد که به ضررش تمام می شود دیگر آن را انجام نمی دهد.

چِلو صَفی اَفتَوَر مِگَه تو قال دِری

چلوصافی به آفتابه می گوید تو سوراخ داری: کنایه از فردی که خود دارای عیب و خطایی است ولی از دیگران عیب جویی می کند.

گُوِ پیر پِندونَه دِ خو مِبینَ

گاو پیر پندانه در خواب می بیند: کنایه از این که فردی بلند پرواز باشد و به چیزهایی فکر کند که امکان رسیدن به ان نباشد.

دَستِ اَسودشه وَ رو شِگِمِ گُشنَ

دست آسوده روی شکم گرسنه: در مورد فردی به کار می رود که می خواهد راه صد ساله را یکشبه بپیماید.

خَر جو بِهِز کاه مَیَ

خر جو را بهتر از کاه می خواهد: کنایه از اینکه مثلاً وقتی دو چیز وجود داشته باشد که یکی از آن دو بهتر از دیگری باشد، فرد همان چیز بهتر را انتخاب می کند.

جَدِّه گِل دِرَه

جاده گِل دارد: کنایه از این که شرایط نا مناسب است.

ما که گُو بُومَه و خَر بِرَف

ما که گاو آمدیم و خر رفتیم : کنایه از فردی که از زندگی هیچی نفهمیده و ساده باشد.

از کُلُخ بَرقِ بِجَس

از کلوخ برقی جست: کنایه از فردی که هیچ هنری ندارد ولی کاری را انجام می دهد که باعث تعجب می شود.

لُقمَ اندازه ی گُلویِت وَردِر

لقمه اندازه گلویت بردار: کنایه از اینکه بهتر است فرد کاری را انجام دهد که در حد توانش باشد.

دُ قُرتُ نیمیش بِقیس

دو قورت و نیمش باقی است: کنایه از فردی که توقع بیجا دارد و زیاده خواه است.

خیز گربه تا پِی کِلیدویی

خیز گربه تا پی کلید دان است: کنایه از انسانی که تصمیمی اتخاذ می نماید اما آن را عملی نمی کند.

او از دَستِش بِنَمچکَه

آب از دستش نمی چکد: کنایه از کسی که بسیار خسیس است.

او دِ زیر پوست اِندِختیِش

آب زیر پوست انداخته: کنایه از کسی که قبلا لاغر بوده و حال چاق شده است.

اوش با ما دِ یَک جویه نَمِشَ

آبش با ما در یک جُوی نمی رود: کنایه از دو دوست که سلیقه های مختلف دارند و دوستیشان دوام نیاورد.

اَدِمِ دروغگو کِم حافِظََََیی

آدم دروغگو کم حافظه است: کنایه از کسی که بسیار دروغ می گوید و با فراموش کردن دروغ هایش خود را رسوا می کند.

ماه دِ زیرِ اَبِر مِنَمِمونَه

ماه زیر ابر نمی ماند: کنایه از حقیقتی که بالاخره آشکار می شود.

از ای شاخ ورو شاخ مِپِرِد

از این شاخه به ان شاخه می پرد: کنایه از کسی که حرفش را تمام نکرده موضوع دیگری را شروع می کند.

دیوال از او کوتاه تر نیس

دیواری از او کوتاه تر نیست: کنایه از فردی ضعیف که هر کس به خود اجازه می دهد که به او آذار برساند.

از خوشحالی دِ پوستش نَمِگُنجد

از شادی در پوستش نمی گنجد: کنایه از کسی که در اوج شادی به سر می برد.

انگار از خُرطومِ فیل بِفتیدیِش

انگار از خرطوم فیل افتاده است: کنایه از کسی که بسیار از خود راضی و مغرور است.

اصلاً وَر رویِش نَمیارِد

اصلا به روی خود نمی آورد: کنایه از کسی که خود را به نفهمی می زند.

بارِشِر دِ بِستیِش

بار خود را بسته است: کنایه از کسی که با حق و ناحق ثروتی اندوخته است.

حَرفِشِر وَر کُرسی نِشُندش

حرفش را به کرسی نشاند: کنایه از کسی که با هزار مکر و حیله می خواهد درستی حرف خود را ثابت کند یا نظر خود را به تایید جمع برساند.

بُز گَرِ از گِلَّه بِ دَر

بز گر از گله بیرون: کنایه از کسی که چون نمی تواند با دیگران هماهنگ باشد در جمع حضور نمی یابد.

وَر ریشِ ما مِخندد

به ریش ما می خندد: کنایه از کسی که عقل و شعور دیگران را به مسخره می گیرد.

حُرمتِ نو و نِمَکِر بِشکَستِش

حرمت نان و نمک را شکست: کنایه از کسی که به دوستی و عهد و پیمان پایبند نیست.

خاک وَر سَر شِدیِِش

خاک بر سر شد: کنایه از بد بخت شدن.

خُور وَر او و اَتِش مِزِنِد

خود را به اب و آتش می زند: کنایه از فردی که برای رسیدن به خواسته هایش خود را به سختی می اندازد. 

خُرده شیشَ قَطی دِرِد

خرده شیشه قاطی دارد: کنایه از مکر و حیله داشتن.

خیلِ زرد و زار شدیش

خیلی زرد و زار شده است: کنایه از بسیار ضعیف شدن.

دَستِش رو شِدَه

دست  او رو شده: کنایه از رسوا شدن است.

مِثِ سِگِ هار پَچَه مِگیرد

مثل سگ هار پاچه می گیرد: کنایه از پرخاشگر و دنبال درگیری بودن.

 مور از ماس مِکِشِد

مو را از ماست بیرون می کشد: کنایه از کسی که خیلی دقت نظر دارد.

نَم پَس نَمِدِد

نم پس نمی دهد: کنایه از خسیس بودن یا رازی را فاش نکردن

حَق به حَقدار مِرِسَه

حق به حق دار می رسد: کنایه از کسی که حقش را سر انجام می گیرد.

وَر دَر مِزِنُم دیوال بِفَهمَ

به در می زنم دیوار بفهمد : کنایه از کسی که می خواهد مطلبی را غیر مستقیم به فردی بفهماند. برای این کار فرد دیگری را خطاب قرار می دهد.

با هر دَستِ وادی با هَمو دَست وَمِستونی

با هر دست بدهی با همان دست می گیری: کنایه از اینکه اگر خوبی کنی خوبی و اگر بدی کنی جزایش را خواهی دید.

سَنگ بَقیَر وَر سینه مِزِند

سنگ بقه را به سینه می زند: کنایه از کسی که همیشه از دیگران دفاع می کند.

خونه خِراب شِدِش

خانه خراب شد: کنایه از کسی که همه چیزش را بگیرند.

مَیِستُم ثِواب کُنُم کِباب شِدُم

می خواستم ثواب کنم، کباب شدم: کنایه از انجام کاری به نیت خیر ولی در نهایت نتیجه معکوس بدهد.

خونُمِر دِ شیشَه کِردِیش

خونم را در شیشه کرده است: کنایه از ظلم و ستم زیادی روا داشتن.

مار سِرکیسَ کِردیِش

ما را سر کیسه کرده است: کنایه از کسی را پیچاندن و اموال وی را دزدیدن است.

دَستِش رو شِدَه

دستش رو شده است: کنایه از اینکه فکر و نیت بد فرد آشکار شود.

دِندو وَر جِگَر نِ

دندان روی جگر بگذار: کنایه از توصیه به صبر داشتن.

زبونش مارِر از سوراخ وَ دَر مِکِشَ

زبانش مار را از سوراخ بیرون می کشد: کنایه از کسی که چرب زبان است.

سِرِش به تِنِش نَمی یِرزَ

سرش به تنش نمی ارزد: کنایه از کسی که بود و نبودش فرقی نمی کند.

عَقلِش به ای کارا قد نَمِدَه

عقلش به این کارها قد نمی دهد: کنایه از کسی که کم عقل و شعور است.

از هر انگوشتِش هزار هنر مِریزَه

 از هنر انگشتش هزار هنر می ریزد: کنایه از افرادی که هنر های زیادی دارند.

کار که نَشد نِدِرَه

کار که نشد ندارد: کنایه از توصیه به کسی که یا از زیر کار در می رود یا از انجام آن نا امید است.

اور از سِرِش وَ کِردِش

او را از سر واکرده است: کنایه از کسی را با بی توجهی از خود دور کردن است.

مِثِ اَفتو لو بومِد

مثل آفتاب لب بام است: کنایه از کسی که روزهای آخر عمر خود را سپری می کند.

مار خَر پِندَرِد

ما را خر فرض می کند: کنایه از اینکه کسیرا نادان فرض کنند و قصد فریبش را داشته باشند.

نِه راه پَس دِرِد نِه راه پیش

نه راه پس دارد نه راه پیش: کنایه از کسی که در عملی قرار گرفته و قادر به انجام آن نیست و نمی تواند از انجام آن هم سر باز زند.

خشک و تر با هم مِسوزَه

خشک و تر با هم می سوزد: کنایه از مجازات کردن گناهکار و بی گناه با یکدیگر.

کار دنیا تِمومی نِدِرَه

کار دنیا تمامی ندارد: کنایه از کسی که خود را وقف کار کرده و لحظه ای آرام ندارد.

خِیلِ اَدِمِ بی رَگَََی

خیلی آدم بی رگی است: کنایه از کسی که بسیار بی غیرت است و از چیزی ناراحت نمی شود.

سَیی مار با تیر مِزِنِد

سایه ما را با تیر می زند: کنایه از این که با ما دشمنی دارد.

بَدِمجون بَم آفت نِدِرَه

بادمجان بم آفت ندارد: کنایه از افرادی که سختی و شرایط نامطلوب تاثیری بر سلامتی او نمی گذارد.


منابع: صغیر، علیرضا ، ١٣۶۵ ( گناباد مهد اسطوره و هنر) مشهد : انتشارات مرندیز ، ١٣٩۴.


مطالب مرتبط:

   


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی


ضرب المثل ۱۷ ارديبهشت ۹۸، ۱۰:۲۸
خیلی خوب بود 
:)   :)   :)
۱
۲ فروردين ۱۳۹۸
۱
مسلم ذوقی بیلندی

محل تبلیغات شما